English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (626 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debilitate U ناتوان کردن
invalids U ناتوان کردن
disabling U ناتوان کردن
invalid U ناتوان کردن
disable U ناتوان کردن
disables U ناتوان کردن
invalidate U ناتوان کردن
disenable U ناتوان کردن
invalidated U ناتوان کردن
invalidates U ناتوان کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
enervate U ناتوان کردن بی اثرکردن
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
gruel U عاجز کردن ناتوان کردن
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
inable <adj.> U ناتوان
disabled U ناتوان
incompetent <adj.> U ناتوان
asthenic U ناتوان
incapacitated <adj.> U ناتوان
impotent <adj.> U ناتوان
unfit <adj.> U ناتوان
incapable <adj.> U ناتوان
incapable U ناتوان
impuissant U ناتوان
handicapped U ناتوان
unable U ناتوان
invalids U ناتوان
invalid U ناتوان
infirm U ناتوان
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
trims U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
trimmest U درست کردن
adapt U درست کردن
trim U درست کردن
to put to rights U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
fix up U درست کردن
make up U درست کردن
indite U درست کردن
set in order U درست کردن
concocts U درست کردن
makes U درست کردن
concocted U درست کردن
gulleys U درست کردن
fettle U درست کردن
gully U درست کردن
concoct U درست کردن
correcting U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleaned U درست کردن
correct U درست کردن
clean U درست کردن
to fix up U درست کردن
cleans U درست کردن
concocting U درست کردن
gullies U درست کردن
fashion U درست کردن
weaves U درست کردن
set right U درست کردن
weave U درست کردن
cleanest U درست کردن
fashioned U درست کردن
corrects U درست کردن
fashions U درست کردن
builds U درست کردن
manufacture U درست کردن
manufactured U درست کردن
buildings U درست کردن
manufactures U درست کردن
to set to rights U درست کردن
build U درست کردن
to sct aright U درست کردن
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
to erect into U درست کردن از
make U درست کردن
to set U درست کردن
to set in order U درست کردن
to get up U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricates U درست کردن
redd U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricate U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
debilitative U ناتوان کننده
impotent U ناتوان اکار
irretentive U ناتوان در نگاهداری
disabling U ناتوان ساختن
sickly U ناتوان رنجور
disable U ناتوان ساختن
debilitant U ناتوان کننده
sickliest U ناتوان رنجور
sicklier U ناتوان رنجور
disables U ناتوان ساختن
weaklings U ناتوان بی بنیه
feeblest U ناتوان عاجز
decaying U که ناتوان میشود
decayed U که ناتوان میشود
debilitation U ناتوان سازی
decay U که ناتوان میشود
decays U که ناتوان میشود
weakling U ناتوان بی بنیه
feebler U ناتوان عاجز
feeble U ناتوان عاجز
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
scrambles U املت درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
pond U حوض درست کردن
ponds U حوض درست کردن
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
dresses U درست کردن لباس
manipulates U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
to toss up U زود درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
scrambled U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
dress U درست کردن لباس
re form U دوباره درست کردن
scrambling U املت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
hedged U خاربست درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
hedge U خاربست درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
railroads U پاپوش درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
railroad U پاپوش درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
disabling U ناتوان ساختن از کارانداختن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
disable pulse U تپش ناتوان ساز
disable U ناتوان ساختن از کارانداختن
disables U ناتوان ساختن از کارانداختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com